loading...
ولی عصر(عج)
سيد محمد رضا مسعودی بازدید : 51 شنبه 29 مهر 1391 نظرات (0)

بخش چهارم از سلسله مقالات ‌سیدالشهدا(ع) در جبین امام زمان(عج):

 امروز اگر كسی میخواهد به « هل من ناصر » حسین علیه السلام لبیك بگوید ، باید پی یاری مولایش باشد و باید پی راهی برای حمایت از صاحبش بگردد. برای آنكه راه جویی این یاوری آسان‌تر شود باید در صدر برنامه‌ی دوستداران امام عصر علیه السلام آشنایی بیشتر با سید الشهداء علیه السلام و اصحاب با وفای ایشان باشد تا بهتر بدانند خون به ناحق ریخته شده‌ی این بزرگواران چه ارزشی دارد و چه راه‌هایی را برای دستیابی به فوز اكبر یاری امام عصر علیه السلام می توان جست .

 

 

 

سعید بن عبدالله حنفی

 همه شنیده‌ایم كه شب عاشورا امام حسین علیه السلام چگونه بیعت خود را از یاران برداشتند و آنان را آزاد گذاشتند كه راه صحرا را پیش گیرند و جان از مهلكه به در برند . و نیز شنیده‌ایم كه برخورد یاران با وفای ابا عبدالله علیه السلام با این سخن ایشان چگونه بود . در این میان یكی از زیباترین عجز و لابه‌ها ، از آن سعید بن عبدالله حنفی است :

« نه ، قسم به خدا ، ای پسر رسول خدا هرگز شما را تنها نمی‌گذاریم تا خدا بداند ما وصیت پیامبر را در مورد شما حفظ كرده‌ایم و اگر بدانم در ركاب شما كشته می‌شوم ، باز زنده خارج می‌‌گردم و تمام ذرات بدنم را به باد می‌دهند ، و هفتاد بار بر من چنین رَوَد باز هم از شما جدا نمی‌شوم تا جانم را فدایتان كنم ...» (1)

 مرحوم شیخ شوشتری مصیبت سعید را چنین می‌خواند :

 « یكی از طواف‌‌كن‌ها ] به دور سید الشهداء علیه السلام[ سعید بن عبدالله بود كه سیزده تیر به صورتش و گلویش رسید ..سعید افتاد ،‌ببین چقدر عمل خود را نا قابل می‌دانست . عرض كرد : یا اباعبدالله من وفاداری خود را با جناب تو كردم ؟ اوفیت ؟ فرمود : بلی وفیت ...در بهشت پیش روی من خواهی بود .» (2)

 

مسلم بن عوسجه كوفی

 حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه دو تن از یاران پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بودند كه با سر و مویی سپید ، وخسته از عمری پیكار با دشمنان اهل بیت علیهم السلام در ركاب امام زمانشان حضور می‌یافتند ابتدا مسلم پا به میدان گذاشت و شمشیر زد ، تا بر زمین افتاد . امام حسین علیه السلام به همراه حبیب به بالین او رفتند .. حبیب به مسلم نزدیك شد نو گفت : تحمل مرگ تو برای من دشوار است ، بشارت باد تو را بر بهشت ! مسلم با صدایی بی‌رمق پاسخ داد : خدا تو را بشارت دهد . حبیب از او خواست كه اگر وصیت یا امر مهمی دارد بگوید تا برآورده‌اش كند . مسلم زخمی و از نفس افتاده ، اشاره به سید الشهداء علیه السلام نمود و گفت :

اوصیت بهذا . تو را به ] یاری [ ایشان سفارش می‌كنم پیش او بجنگ تابمیری ... (3)

 

ام البنین

ام البنین ،‌مادر حضرت عباس علیه السلام در هنگام واقعه‌ی كربلا در مدینه سكونت داشت و از چهار پسری كه در خانه‌ی امیرالمومنین علیه السلام پرورده بود ،‌یكی از كربلا بازنگشت و همه ی ثمره‌های زندگیش در پای سیدالشهداء فدا شدند . با این حال اولین برخورد او با قاصد و پیشاهنگ كاروان بازماندگان كربلا دیدنی است . وقتی ام البنین بشیر را می‌بیند، اولین پرسشش این است :« بشیر ! از حسین علیه السلام چه خبر !»

بشیر می‌گوید : خدا به تو صبر دهد كه عباست به خون تپید . اما پاسخ این بانو همان جمله‌ی پیشین است : « بشیر ! از حسین علیه السلام چه خبر !»

بشیر یك به یك شهادت فرزندانش را به او خبر می دهد ، اما او با این حال مرتب از مولایش خبر میگیرد و می‌فرماید :

 « فرزندان من و آنچه در سایه‌ی آسمان است فدای حسینم باد! »

 تا اینجا ام البنین محكم و پایدار و ساكن مانده است . اما وقتی بشیر آن پرسش همیشگی او را با خبر شهادت سیدالشهداء علیه السلام پاسخ می‌دهد تازه ام البنین ناله و فریاد بلند می كند و به شیون و زاری می‌پردازد .

ام البنین چهار جگرگوشه‌اش را تقدیم امام حسین علیه السلام كرده است ، اما خبر شهادت آن چهار شیر دلاور را آنگونه تكان نمی‌دهد كه خبر شهادت اباعبدالله علیه السلام!

زنان متدین باید چنین معرفت و محبتی به امام زمان خود داشته باشند ، تا بتوانند فرزندانی دیندار برای دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام پرورش دهند .(4)

 

 

 

ام خلف

 ام خلف همسر مسلم بن عوسجه است وقتی مسلم به شهادت می‌رسد ، فرزندش پا به میدان می‌نهد ،اما ابا عبدالله علیه السلام او را باز می‌دارد و می فرماید :« اگر تو نیز كشته شوی مادرت در این بیابان در پناه چه كسی بگریزد ؟» واو را راضی می‌نماید كه باز گردد. در راه بازگشت مادر راه پسر را سد می‌كند و این را مایه‌ی خجالت او می‌شمرد كه پسر رسول خدا بی‌یاور باشد و او سالم بماند و می‌گوید :

 « ] اگر بازگردی [ من هرگز از تو راضی نمی شوم »

 فرزند مسلم به میدان جنگ باز می‌گردد و سخت پیكار میكند . مادر پیوسته تشویقش می‌كند :

« پسرم ! شاد باش كه هم اكنون از آب كوثر سیراب خواهی شد .»

 وقتی سر بریده‌ی فرزند را به سوی مادر پرتاب می‌كنند ، به آغوشش میگیرد و می بوسد و می‌گرید .(5)

 ام خلف هستی‌اش را برای امام حسین علیه السلام داده است در حالی كه می‌توانست از تنهایی و بی‌پناهیاش توجیهی برای راحت شدن و آسودنش بسازد و اذن امام حسین علیه السلام را بهانه‌ی این توجیه خود كند .

اینگونه هیچ كس به او ایراد نمی‌گرفت و زندگیش را با آسایش و رفاه نمی‌گذراند . اما بر همه‌ی اینها دفاع از امام زمانش را ترجیح داد و میوه‌ی دلش را قربانی محبوبش نمود .

 آیا به راستی عمل او افراط و زیاده‌روی و تحجر و ارتجاع بود ؟ و آیا اگر بانوان ما امروز به خاطر حفظ دینشان از بعضی درخواست‌ها و تجمل‌ها و تفاخرها بگذرند و ورع و تقوی را پیشه سازند ،‌مرتكب افراط و مقدس مآبی شده‌اند ؟

 

 

 

همسر زهیر

زهیر راه مكه به عراق را موازی كاروان اباعبدالله علیه السلام حركت می كرد اما از ترس بنی امیه به گونه‌ای حركت می‌كرد كه با امام حسین علیه السلام روبرو نشود . در هر منزلی كه می رسید دورتر خیمه می زد تا با اباعبدالله علیه السلام برخورد نكند . در یكی از منازل وقتی درحال غذا خوردن بود فرستاده‌ی امام حسین علیه السلام رابر در خیمه دید :

« ای زهیر ! ابوعبدالله علیه السلام تو را می طلبد .»

 جماعت همراه او در عین ترس از بنی امیه ، از نافرمانی امام حسین علیه السلام نیز هراس داشتند . اینگونه بود كه لقمه‌ها را بر زمین گذاشتند .اینجا بود كه همسر زهیر به میدان آمد :

« سبحان الله ! پسر رسول خدا كسی را به سوی تو می‌فرستد و تو را طلب می‌كند و تو به او پاسخ نمی‌گویی ؟! برخیز و شتاب كن و بشنو كه چه می‌گوید »

 زهیر بر می خیزد و شتاب زده می‌دود . دیری نمی گذرد كه بازمی‌گردد درحالی كه چهره‌اش خورشیدوش می‌درخشد تا می‌رسد دستور می‌دهد خیمه‌هایش را از جا بركنند و نزدیك مولایش بزنند و به یارانش می‌گوید :

 « من تصمیم قطعی گرفته‌ام كه در ملازمت حسین علیه السلام كوچ كنم و جانم را فدای او سازم.»

 مالش را میان یارانش تقسیم می‌كند و همسرش را به آنها می‌سپارد تا به جایی امن برسانند . همسر زهیر می‌گرید و می گوید :

 « تو می خواهی در ركاب فرزند علی مرتضی علیه السلام جانبازی كنی ، چرا من نخواهم در خدمت دختر مصطفی سرافرازی كنم ؟ و همراه زهیر روانه می شود .» (6)

خوش بر احوال مردی كه چنین همسری داشته باشد همسری كه رنج و اسارت را پذیرا شود تا خود و شوهرش را به سعادت برساند . همسری كه از رفاه خود بگذرد تا همسرش در ركاب امام زمانش باشد . در راه اهل بیت علیهم السلام ، گذشتن از مال و جاذبه‌های دنیوی آسان نیست و تنها كسانی زنان مرد پرور این راهند كه معرفت صحیح به امام زمانشان داشته باشند و حاضر شوند همه چیزشان را در پای مولایشان نثار كنند .

 

پی نوشتها :

(1)    لهوف ، سید بن طاووس ، ص 91 تا 93.

(2)    مواعظ ، شیخ شوشتری.

(3)    لهوف ، سید بن صاووس ، ص 106 و 107.

(4)    ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 292.

(5)    ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 305.

(6)    ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 306.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    موضوعات سایت را چگونه میدانید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 44
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 35
  • بازدید کلی : 1,922